آواز همایون، شعر از حافظ.
(جمله اول بیداد)
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
یاران را چه شد
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
(جمله دوم بیداد)
آب حیوان تیرهگون شد
آب حیوان تیرهگون شد خضر فرخ پی
کجاست
کجاست
خون چکید از شاخ گل ابر بهاران را چه شد
(اشاره به عراق+بیات راجع)
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
(عشاق)
لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاست
لعلی از کان مروت بر نیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
چه شد
چه شد
(عشاق+قرچه)
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد
مهربانی کی سرآمد شهریاران را چه شد
(جمله دوم عشاق+فرود به بیداد+شوشتری)
صد هزاران گل شکفت و
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
چه شد
چه شد
عندلیبان را چه پیش آمد
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
هزاران را چه شد
(جمله اول شوشتری)
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید
نمیآید
نمیآید
سواران را چه شد
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
سواران را چه شد
(قطعه سوز و گداز)
(جمله دوم شوشتری)
زهره سازی خوش نمیسازد
خوش نمیسازد
مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی
ذوق مستی میگساران را چه شد
کس ندارد ذوق مستی
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
(شوشتری+فرود به همایون)
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
حافظ
حافظ اسرار الهی کس نمیداند
کس نمیداند خموش
خموش
از که میپرسی
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد